فرتک؛ آموزش‌ها و مقالات برتر تکنولوژی برای راه‌اندازی کسب و کار آنلاین
معرفی کتاب شازده کوچولو

معرفی کتاب شازده کوچولو

۲۴ آبان مصادف با روز جهانی کتاب و کتاب خوانی بود. طبق روال هر ماهه امروز هم قصد داریم به معرفی یک کتاب بپردازیم. در روز ۲۴ آبان به معرفی کتاب بازاریابی (Marketing)؛ اثری از برایان تریسی و ۲۴ آذر نیز کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین را معرفی کردیم. امروز قصد داریم در کتابخونه فرتک کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری رو معرفی کنیم.

آنتوان دوسنت اگزوپری که بود؟

آنتوان دوسنت اگزوپری نویسنده و خلبان فرانسوی متولد سال ۱۹۰۰ بود. او در شهر لیون و در یک خانواده کاتولیک مرفه و اشرافی چشم به جهان گشود. این نویسنده نام آشنا برای دفعات متوالی برنده جوایز ادبی معتبر فرانسه و همچنین برنده جایزه کتاب ملی آمریکا شد. شهرت آنتوان به خاطر کتاب مشهور شازده کوچولو و نوشته های تغزلی او با عنوان زمین انسان ها و پرواز شبانه است. این نویسنده پس از مرگ، تبدیل به قهرمان ملی فرانسه گردید.

درآمدی بر کتاب شازده کوچولو

کتاب شازده کوچولو برای نخستین بار در سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد. این کتاب تاکنون به ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه از این کتاب به فروش رفته است. این کتاب خوانده شده ترین و ترجمه شده ترین کتاب فرانسوی زبان جهان است. یکی از پر فروش ترین کتاب های تاریخ، بهترین کتاب قرن بیستم در فرانسه و انتخاب به عنوان کتاب سال فرانسه در سال ۲۰۰۷ بخشی از افتخارات این کتاب است. همچنین این کتاب به طور متوسط هر سال ۱ میلیون نسخه در جهان فروش دارد. نویسنده این کتاب به بیان فلسفه خود از دوست داشتن، عشق و هستی می پردازد. شازده کوچولو روایتگر کودکی است که از سیارکی به نام ب ۶۱۲ آمده و پرسشگر سوالات بسیاری از کارهای انسان هاست.

کتاب شازده کوچولو مجموع تجربه های ۴۲ سال زندگی آنتوان دوسنت اگزوپری نویسنده فرانسوی است. با نگاهی گذرا به زندگی خالق این کتاب در خواهید یافت که این کتاب شامل بخش ها، برداشت ها و برش هایی از زندگی اوست.

از طریق پست زیر در اینستاگرام، در مسابقه این ماه شرکت کنید

https://instagram.com/p/Bsm6kaFgSAq

و در آخر…

در پایان با هم یک قسمت از کتاب را می خوانیم:
شازده کوچولو گفت: سلام!

سوزنبان راه آهن گفت: سلام!

شازده کوچولو پرسید: تو اینجا چه می کنی؟

سوزنبان گفت: من مسافران را دسته دسته تقسیم می کنم و قطارهای حامل هر دسته را گاهی به راست می فرستم و گاهی به چپ.

در همین دم یک قطار تندرو با چراغهای روشن که همچون رعد می غرید، اتاقک سوزنبان را به لرزه درآورد.

شازده کوچولو گفت: اینها خیلی عجله دارند. پی چه می گردند؟

سوزنبان گفت:راننده قطار هم نمی داند.

و باز قطار تندرو دیگری در جهت مخالف غرید.

شازده کوچولو پرسید: مگر آنها به این زودی برگشتند؟…

سوزنبان گفت: همانها نیستند. این یک قطار تعویضی است.

مگر از جایی که بودند راضی نبودند؟

سوزنبان گفت: آدم هیچ وقت از جایی که هست، راضی نیست.

قطار تندرو و روشن دیگری غرش کنان آمد.

شازده کوچولو پرسید: اینها مسافران اول را تعقیب می کنند؟

سوزنبان گفت: اینها هیچ چیز را تعقیب نمی کنند. اینها در قطار یا می خوابند یا خمیازه می کشند. فقط بچه ها هستند که بینی خود را به شیشه ها می فشارند.

شازده کوچولو گفت: فقط بچه ها می دانند که به دنبال چه می گردند. آنها وقت خود را صرف یک عروسک پارچه ای می کنند و همان برای ایشان عزیز خواهد شد، و اگر آن را از ایشان بگیرند، گریه خواهند کرد…

علیرضا حیدری

۱ دیدگاه