سی روز از معرفی کتاب اثر مرکب گذشت و به ۲۴ اسفند رسیدیم و معرفی کتاب دیگری از کتابخونه فرتک ؛ گفتم سی (۳۰) یاد این بیت از شاهنامه فردوسی افتادم که گفته بود :
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
چند روز پیش در فرتک تصمیم گرفتیم به مناسبت نزدیک بودن به عید نوروز،کتابی رو معرفی کنیم که به ایران باستان برگرده و حال و هوای قدیمای ایران!
به همین جهت کتاب داستان های شاهنامه تالیف مرتضی زمانی و نشر یاران قلم رو براتون در نظر گرفتیم.باهم مقدمه این کتاب و یکی از داستان های آن را بررسی میکنیم تا بیشتر باهاش آشنا بشیم.
حکیم ابوالقاسم فردوسی؛مردی از ۱۱۰۰ سال پیش
حکیم ابوالقاسم فردوسی،در سال ۳۲۹ هجری قمری در توس به دنیا آمد.ذوق و علاقه ی او به شعر و شاعری و تمدن ایرانی و هوش و ذکاوتش،او را بر آن داشت تا شاهکار ادبی ارزشمند و پرمغزی به نام شاهنامه خلق کند.این کار به قدری برای او ارزشمند بود که نزدیک به سی سال از عمر و جوانی اش و همچنین همه ی دارائی اش را در این راه صرف کرد و تمام رنج ها و سختی ها را تحمل کرد تا توانست فرهنگ و تمدن پربار ایرانی را زنده کند.
خود در این باره می گوید:
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
شاهنامه؛پیشینه افکار ملت ایران
شاهنامه بدون اغراق یکی از باشکوه ترین و پرمایه ترین آثار به جامانده از فرهنگ و تمدن کهن ایران است که هم اکنون در ردیف شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود.موضوع این شاهکار کم نظیر،تاریخ تمدن کهن ایرانی است که در چند بخش اساطیری،پهلوی و تاریخی به آن پرداخته است.سه بخش شاهنامه به شرح زیر است:
- بخش اول:افسانه ها و داستان های کهنی که سینه به سینه نقل شده و به مرور به آن شاخ و برگ داده شده است.
- بخش دوم:سرگذشت نیاکان ایرانی که به زمان های بسیار دور برمیگردد.
- بخش سوم:روایت های تاریخی از دوران پادشاهی بهمن تا کشته شدن یزدگرد،آخرین پادشاه ساسانی که با افسانه آمیخته شده و با استادی تمام نقل شده است.
درباره این کتاب
در ابتدای این کتاب شخصیت های شاهنامه به صورت خلاصه و سپس هر یک از این شخصیت ها به طور کامل معرفی شده اند و در ادامه گزیده ای از داستان های تاریخی که حول محور شخصیت های معرفی شده هستند،از پادشاهی بهمن تا کشته شدن یزدگرد،آخرین پادشاه ساسانی به نثر ساده بیان شده است.
بریده ای از کتاب؛پیدایش شطرنج
به طور اتفاقی یک قسمت از کتاب را بازکردم و چشمم به داستان پدایش شطرنج افتاد،خواندم و برای شما هم مینویسم تا ببینید پیدایش شطرنج چه داستان جالبی داشته است.
در هند فرمانروایی خردمند و دادگر به نام جمهور زندگی می کرد که همه به او احترام می گذاشتند.پس از سال ها او صاحب فرزندی با نام گَو شد،اما هنوز مدت زیادی از تولد گَو نگذشته بود که پادشاه از دنیا رفت.بزرگان،مای،برادر جمهور را بر تخت پادشاهی نشاندند.او با همسر جمهور ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام طَلحَند شد.چند سال بعد،مای نیز از دنیا رفت و بزرگان،همسر جمهور را بر تخت پادشاهی نشاندند.او فرزندانش را به دانشمندان دربار سپرد تا از آن ها علم و دانش بیاموزند.
چندسال گذشت،گو و طلحند که در هر دانشی توانا شده بودند،روزی نزد مادرشان و از او خواستند یکی از آن ها را که شایسته تر است،برای پادشاهی انتخاب کند.مادرشان گفت:باید نظر بزرگان را نیز بدانیم تا آن ها بگویند که کدام یک از شما برای پادشاهی شایسته تر هستید.
دو دانشمند که مشاور برادران بودند،باهم مشورت کردند.بعد از بحث و گفتگوی زیاد بین دو دانشمند اختلاف پیش آمد،یکی از آن ها گو و دیگری طلحند را به پادشاهی انتخاب کرد.
سرانجام کار به جایی رسید که گروهی از بزرگان و دانشمندان،گَو را به پادشاهی می خواستند و عده ای دیگر طلحند را قبول داشتند.
عاقبت دو برادر رو در روی یکدیگر قرار گرفتند.گَو،طلحند را نصیحت کرد تا دست از جنگ بردارد اما طلحند نپذیرفت و به سپاهیانش فرمان حمله داد.سواران زیادی ازسپاه طلحند کشته شدند و خود او نیز در حالی که بر پشت فیلی نشسته بود،از شدت غم و اندوه از دنیا رفت.
نگه کرد طلحند از پشت پیل زمین دید بر سان دریای نیل
همه باد بر سوی طلحند گشت به راه و به آب آرزومند گشت
ز باد و خورشید و شمشیر تیز نه آرام دید و نه راه گریز
بَران زین زرّین بخُفت و بمُرد همه کشور هند گو را سپرد
بدین ترتیب گَو بر تخت پادشاهی نشست و دستور داد تا دانشمندانی را از سراسر هند به دربارش بیاورند.سپس وزیر دربار هرآنچه را که در جنگ گَو و طلحند رخ داده بود،برای آن ها شرح داد.دانشمندان نیز از چگونگی رویارویی دوسپاه،بازی شطرنج را ساختند.
اضافه کردن دیدگاه